آیه 55 سوره حج
<<54 | آیه 55 سوره حج | 56>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و آنان که کافرند در (اینکه نزول) قرآن (از جانب خداست یا در وعد و وعید قرآن) همیشه شک دارند تا وقتی که ناگهان ساعت مرگ (یا قیامت) فرا رسد یا عذاب روز عقیم بیخیر (که شب آسایش و خیر و سعادت در پی ندارد) بر آنها فرود آید.
و کافران همواره نسبت به آیات خدا در تردیدی سخت قرار دارند تا آنکه ناگهان قیامت بر آنان در رسد، یا عذاب روزی که روز دیگری به دنبال ندارد [بلکه ابدی است] به سراغشان آید.
و[لى] كسانى كه كفر ورزيدهاند، همواره از آن در ترديدند، تا بناگاه قيامت براى آنان فرا رسد، يا عذاب روزى بدفرجام به سراغشان بيايد.
همواره كافران در آن شك مىكنند تا آنگاه كه قيامت ناگهان بر سرشان فرارسد يا به عذاب روز بىشادمانى گرفتار آيند.
کافران همواره در باره قرآن در شکّ هستند، تا آنکه روز قیامت بطور ناگهانی فرارسد، یا عذاب روز عقیم [= روزی که قادر بر جبران گذشته نیستند] به سراغشان آید!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- مريه: شك، ترديد. راغب آن را تردّد در امر و از شكّ اخصّ دانسته است.
- عقيم: عقم: خشكيدن. خشك شدنى كه مانع از اثر باشد «عقمت مفاصله»: بندهاى بدنش خشكيد، بدرد لا علاج گويند «داء عقام»، عقيم: زن نازا، يوم عقيم روزى است كه خيرى و سرورى در آن نيست، آن در قرآن وصف باد، عذاب و زن نازا آمده است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لا يَزالُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ يَأْتِيَهُمْ عَذابُ يَوْمٍ عَقِيمٍ «55»
و كسانى كه كفر ورزيدند همواره از قرآن و نبوّت در شك هستند، تا زمانى كه قيامت به طور ناگهانى براى آنان فرا رسد، يا عذاب روز عقيم (روزى كه بر جبران گذشته قادر نيستند) به سراغشان آيد.
پیام ها
1- اگر شك و ترديد، مقدّمهى تحقيق و ايمان شود ارزشمند است؛ اما شك و ترديد دائمى پايانش انحراف و عذاب است. «لا يَزالُ»
2- از همهى مردم انتظار ايمان نداشته باشيد، زيرا براى گروهى از آنان هيچ دليل
جلد 6 - صفحه 61
و برهانى مؤثّر نيست. لا يَزالُ ... فِي مِرْيَةٍ
3- كسى كه خط كفر و مبارزه با حقّ را پذيرفت، در برابر هر حقيقتى با سوء ظن و ترديد برخورد مىكند. «الَّذِينَ كَفَرُوا فِي مِرْيَةٍ»
4- چون مرگ و قيامت ناگهانى است، هرگز غافل نباشيم. «بَغْتَةً»
5- بعد از برپايى قيامت، فرصتى نيست كه گذشتهى خود را جبران كنيم. «عَقِيمٍ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لا يَزالُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ يَأْتِيَهُمْ عَذابُ يَوْمٍ عَقِيمٍ (55)
وَ لا يَزالُ الَّذِينَ كَفَرُوا: و هميشه باشند آنانكه كافر شدهاند، فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ: در شك از قرآن يا پيغمبر. و اين مخصوص است به كسانى كه خدا مىداند ايمان نمىآورند. حَتَّى تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً: تا اينكه بيايد ايشان را قيامت، يا علامات آن، يا قيامت صغرى ناگهانى و فجئة. أَوْ يَأْتِيَهُمْ عَذابُ يَوْمٍ عَقِيمٍ: يا اينكه بيايد ايشان را عذاب روز نازاينده، يعنى روزى كه در آن روز نسل ايشان
جلد 9 - صفحه 80
در افتد. مراد روز «بدر» است كه همه مستأصل گشته كسى از آنها باقى نماند تا فرزندى از او متولد شود. يا آنكه چون كشته شدند، مادران آنها بىفرزند شدند مانند زنان عقيم. نزد بعضى مراد به «عقيم» قطع خير است، يعنى در آن روز منقطع شدند از خير و هيچ نفعى به ايشان نرسيد، بلكه همه به شرّ عذاب كشتن مبتلا شدند، يا مراد روز قيامت باشد و تسميه آن به عقيم به جهت آنكه بعد از آن روز ديگر نباشد يا آن روز را شب نباشد. «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلاَّ إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آياتِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (52) لِيَجْعَلَ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ فِتْنَةً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقاقٍ بَعِيدٍ (53) وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ اللَّهَ لَهادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (54) وَ لا يَزالُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ يَأْتِيَهُمْ عَذابُ يَوْمٍ عَقِيمٍ (55)
ترجمه
- و نفرستاديم پيش از تو هيچ پيغمبر و نه خبر آورندهئى را مگر آنكه وقتى آرزو كرد وارد نمود شيطان در آرزويش پس زائل نمايد خدا آنچه را وارد كند شيطان و بعدا محكم فرمايد خدا دلائل خود را و خدا داناى درست كار است
تا بگرداند آنچه را وارد ميكند شيطان آزمايش براى آنانكه در دلهاشان بيمارى است و آنانكه سخت باشد دلهاشان و همانا ستمكاران هر آينه باشند در خلافى دور از حقّ
و تا بدانند آنانكه داده شدند دانش را كه آن حقّ است از پروردگار تو پس ايمان آورند بآن و نرم شود براى آن دلهاشان و همانا خدا هر آينه راه نماينده است آنانرا كه ايمان آوردند بسوى راه راست
و هميشه باشند آنانكه كافر شدند در شكّى از آن تا بيايد ايشانرا قيامت ناگهان يا بيايد آنها را عذاب روزى بىمانند.
تفسير
- چون از آيه قبل مستفاد شد كه كفار كوشش مينمايند پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را از ترويج دين و نشر احكام الهى عاجز نمايند بردّ آيات و القاء شبهات، خداوند براى تسليت خاطر آنحضرت و اطمينان قلب شريفش به پيشرفت اسلام و تأييد الهى ميفرمايد كه ما پيش از تو هيچ پيغامآور از جانب خدا و خبر دهنده بوحى و الهام و منام را نفرستاديم مگر آنكه چون تمنّا و آرزوى رواج دين و پيشرفت امر خود را نمود شيطان القاء شبهات و ايجاد موانع كرد در حصول مرام و تحقق آرزو و تمنّاى او و بوساوس گوناگون وادار نمود اتباع خود را كه سنگها در راه پيشرفت دين حقّ انداختند ولى بناى خداوند بر اين است كه نسخ و محو و زائل ميگرداند القائات و شبهات و كارشكنيهاى شيطان و اتباع او را پس محكم و ثابت ميكند آيات و دلائل توحيد خود و نبوّت پيغمبران را چون خدا دانا است بمنويّات و آمال انبيا و راه اثبات آن و دفع شبهات و مكر معاندين از جوانب آن و اعمال او متين و از روى حكمت است و اينكه شيطان را مسلّط بر اين امور نموده براى آنستكه
جلد 3 صفحه 615
بالقائات او آزمايش فرمايد كسانيرا كه در دلهاشان مرض شكّ و نفاق و تعصّب و عناد است و باين جهت قساوت قلب پيدا كردهاند كه سخن حقّ در آنها اثر نميكند و دلائل واضحه را انكار ميكنند و براى ردّ آن كوشش مينمايند و آن ستمكاران بر خودشان و خلق بكلّى دور از حقّ و حقيقتند كه گويا حقّ در جانبى و شقّى و آنها در شقّ و جانب ديگر جاى دارند و تا صاحبان علم و معرفت و دلهاى پاك از عناد و ملعنت بدانند آنچه تو آوردى حقّ است از طرف پروردگارت و ايمان بياورند بآن و دلهاشان خاضع و خاشع شود براى قبول آن و خداوند هدايت كننده است اهل ايمان را براه راست چون وقتى اشخاص معاند و لجوج اشكالات و ايرادات خود را نمودند و بطلان آنها واضح و آشكار گشت هم خبث طينت آنها ظاهر ميگردد و هم اشخاص منصف كاملا بحقّ آشنا و مذعن ميگردند و در مقام اطاعت و انقياد بر ميآيند ولى كسانيكه وساوس شيطانيّه در قلوب آنها مستقرّ و جاى گير شده محال است از شك و شبهه بيرون آيند تا قيامت بر پا شود ناگهان يا عذابى بر آنها نازل شود كه در دنيا مثل و مانند نداشته باشد اين خلاصه مستفاد از ظاهر آيات شريفه است بنظر حقير و بنابراين تمنّى بمعناى حقيقى شايع خود باقى و مناسبت آن با كلام سابق محفوظ است ولى جمعى از مفسرين نظر بروايت اهل سنّت در شأن نزول اين آيات تمنّى را بمعناى تلاوت گرفته و فرمودهاند پيغمبر اكرم مشغول نماز و تلاوت سوره النّجم بود در مسجد الحرام و قريش حاضر بودند چون رسيد بآيه أَ فَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرى شيطان يا يكى از كفّار كه عادت داشت براى اشتباه كارى جملاتى را داخل در كلام آنحضرت نمايد اضافه نمود تلك الغرانيق العلى و انّ شفاعتهنّ لترجى و چون اين دو جمله مشعر بمدح بتها و بر وفق عقيده كفّار بود كه آنها را اشياء خوب جميل بلند مرتبه ميدانستند و بشفاعتشان معتقد و اميدوار بودند خوشحال شدند و با پيغمبر سجده كردند بتصوّر آنكه ايندو جمله كلام پيغمبر است چون غرانيق جمع غرنوق بمعناى حسن و جميل است و خداوند باين آيه محو و ابطال فرمود القاء شيطان را كه مستقلا يا بتوسط آنمشرك نموده بود در كلام آنحضرت و محكم و ثابت فرمود بقيّه سوره را بطوريكه جاى ترديد و شك براى اهل ايمان باقى نماند در كلام خدا و رسول ولى كفّار بحال شك و شبهه باقى
جلد 3 صفحه 616
ماندند تا بجزاى خود رسيدند و اين امتحان و ابتلائى بود از خداوند نسبت بكفّار كه مرض و قساوت قلب آنها بآن مكشوف گرديد و تسليتى شد براى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه معلوم گشت با ساير انبياء هم كفّار اين معاملات را مينمودند بالقاء شيطان اين خلاصه بعضى از توجيهات و تأويلاتى است كه علماء اماميّه بعد از تضعيف در روايت اهل سنّت نمودهاند و چون اصل آن قبيح و شرمآور بود حقير از نقل و نشرش خوددارى كردم ولى قمّى ره در شأن نزول اين آيات روايتى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و نسبت باماميّه داده كه خلاصهاش آنستكه يكروز پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم احتياج بطعامى پيدا كرد و يكى از انصار براى آنحضرت بزودى بره بريانى تهيّه و حاضر نمود و چون چشم او بآن افتاد آرزو فرمود كه امير المؤمنين و حضرت زهراء و حسنين عليهم السلام هم باشند و از آن تناول نمايند ناگاه ابو بكر و عمر حاضر شدند و بعد از آن دو امير المؤمنين عليه السّلام آمد پس اين آيات نازل شد كه دلالت دارد بر آنكه آن دو از القائات شيطان بودند و براى فتنه و آزمايش مردم وجود پيدا كردند و خداوند آنها را محو و نابود فرمايد و امير المؤمنين عليه السّلام را اثبات و احكام و آثارش را مستقرّ و مستدام دارد و معلوم است كه اين مورد يكى از مصاديق جليّه ظاهر آيات شريفه است و منافات با بيانيكه ابتدا بذكر آنشد ندارد و اللّه اعلم و در فرق ميان رسول و نبى اقوال و رواياتى ذكر شده كه بنظر حقير راجع بفرق لغوى ميان آن دو است چون رسول بمعناى پيغام آورنده و نبى بمعناى خبر دهنده است و فرق است ميان آنكه كسى از جانب كسى پيغام بياورد يا آنكه از كسى خبر بياورد چون آن ميگويد او چنين گفته كه من بشما بگويم و اين ميگويد او چنين گفته و بنابراين رسول اخص و نبى اعمّ است و محتاج به بيان فرق نيست بلى گاهى نبى مأخوذ از نبوت بمعناى رفعت است و در رفيع استعمال ميشود و آن غير از معناى معهود و متعارف و دائر در السنه و افواه است و ضمائر در انّه و به و له و منه يا راجع بمحكم مستفاد از يحكم اللّه آياته است يا بقرآن و دين اسلام كه از مقام استفاده ميشود و مأمول پيغمبر رواج آن دو است و عقيم اصلا بمعناى نازاينده است و اينجا در روز بىمانند در شدت و سختى استعمال شده.
جلد 3 صفحه 617
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لا يَزالُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي مِريَةٍ مِنهُ حَتّي تَأتِيَهُمُ السّاعَةُ بَغتَةً أَو يَأتِيَهُم عَذابُ يَومٍ عَقِيمٍ (55)
و هميشه كساني که كافر هستند در شبهه و شكّ هستند در أمر نبوّت و قرآن
جلد 13 - صفحه 323
و اسلام تا بيايد آنها را مرگ و قيامت، يا بيايد آنها را عذابي که مثل نداشته باشد.
(وَ لا يَزالُ الَّذِينَ كَفَرُوا): مراد آن كفّاري هستند که در آيه قبل اشاره شد که در قلوب آنها مرض است و قساوت گرفته و ديگر قابل هدايت نيستند و در شقاق بعيد هستند بكفر باقي ميمانند تا اينكه بيايد آنها را ساعت که مرگ باشد و أوّل عذاب قيامت که فرمود: «اذا مات إبن آدم قامت قيامته».
(فِي مِريَةٍ مِنهُ): مرجع ضمير ممكن است قرآن باشد يا اسلام يا شخص نبيّ و اينها تلازم دارد زيرا منكر قرآن منكر اسلام و منكر رسالت هم هست و كذا العكس.
(حَتّي تَأتِيَهُمُ السّاعَةُ): ممكن است أجل باشد يا قيامت كبري يعني تا آخر عمر بكفر باقي ميمانند.
(بَغتَةً): که ميفرمايد: «وَ ما أَمرُ السّاعَةِ إِلّا كَلَمحِ البَصَرِ أَو هُوَ أَقرَبُ» نحل آيه 79.
(أَو يَأتِيَهُم عَذابُ يَومٍ عَقِيمٍ): گفتند: عذاب يوم بدر بوده که ملائكه بياري اسلام آمدند که اينکه روز عقيم بود ديگر مثل پيدا نكرد، و اينکه ترديد به كلمه او براي اينکه است که أين كفّار دو قسمت شدند يك قسمت در بدر كشته شدند و يك قسمت بكفر تا آخر عمر باقي ماندند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 55)- در تعقیب آیات گذشته که از تلاش و کوشش مخالفان برای محو آیات الهی سخن میگفت در اینجا اشاره به ادامه این تلاشها از ناحیه افراد متعصب و سر سخت میکند.
نخست میگوید: «کافران همواره در باره قرآن (و آیین توحیدی تو) در شک هستند، تا آن که روز قیامت بطور ناگهانی فرا رسد، یا عذاب روز عقیم [- روزی که قادر به جبران گذشته نیستند] به سراغشان آید» (وَ لا یَزالُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی مِرْیَةٍ مِنْهُ حَتَّی تَأْتِیَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ یَأْتِیَهُمْ عَذابُ یَوْمٍ عَقِیمٍ).
بدیهی است منظور از «کافران» در اینجا همه آنها نیستند چرا که بسیاری در ادامه راه بیدار شدند و به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و صفوف پیوستند، منظور سران آنها و افراد لجوج و فوقالعاده متعصب و کینهتوزند که هرگز ایمان نیاوردند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج7، ص64
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم